یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / ۰۷:۴۱:۰۷
دسته بندی: اجتماعی
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۸ - ۱۸:۴۴

از خون دل های دیروز تا انحرافات امروز فمینیسم

شروع فمینیسم چنان حق گو و ستایش برانگیز بود که میتوان آن را با شعر علامه طباطبایی( چه حلاج ها رفته بر دار ها) توصیف کرد و یاد خون هایی که در این راه ریخته شد زنده داشت، اما به مرور این موج چنان افراط گرانه شدت گرفت که پس از مدتی از مسیر ابتدایی […]



شروع فمینیسم چنان حق گو و ستایش برانگیز بود که میتوان آن را با شعر علامه طباطبایی( چه حلاج ها رفته بر دار ها) توصیف کرد و یاد خون هایی که در این راه ریخته شد زنده داشت، اما به مرور این موج چنان افراط گرانه شدت گرفت که پس از مدتی از مسیر ابتدایی خود خارج و سوارانش را غرق کرد. این ناشایستی عقاید منجر به ناکارآمدی موج دوم فمینیسم شد.

به گزارش پایگاه تحلیلی خبری فرهنگ سار، نادیا آهنجان؛ در تاریخ همواره موارد بیشماری مبنی بر جنس دوم قلمداد شدن زنان یافت میشود که در این میان میتوان به زنده به گور شدن در پیش از اسلام و بستن ماسک هایی آهنین شبیه به قلاده به قصد جلوگیری از صحبت کردن آنان، در اروپا و حدود قرون ۱۶ تا ۱۸میلادی، اشاره کرد.
اما با پیشنهاد اعلامیه حقوق بشر توسط مارکی دو لافایت بعنوان پیش زمینه ای برای نوشتن قانون اساسی در زمان انقلاب کبیر فرانسه ،و تصویب اخرین بند این اعلامیه در ۲۶ اوت ۱۷۸۹ توسط مجمع ملی مؤسسان ( Assemblée nationale constituante) احقاق حقوق زنان رنگی جدی به خود گرفت.
این اعلامیه جهان شمول توصیف شد و بنا بود تاثیر پذیرفته از حقوق طبیعی انسان ها باشد تا حقوق اعضای جامعه مدنی را تبیین کند،ولی با اینکه اغلب زنان عادی هم پای مردان به صحنه آمدند و در این تحول عظیم شریک بودند،در حقوق بشر تصویبی هیچ اشاره ای به حقوق زنان و بردگان نشد.
زنان انقلابی پس از تصویب این لایحه و نیافتن حقوقی برای خود آن را بجای حقوق بشر حقوق مردان خواندند و با آن به مخالفت پرداختند.
در این میان خانم اُلِمپ دوگُژ در مخالفت با اعلامیه مصوب، اعلامیه حقوق زن را نوشت. اما او و هم رزمانش به جرم ضد انقلابی بودن و اعتراض، با تیغه گیوتین اعدام شدند.
بعد از ان، اعتراضات برای احقاق حقوق زنان ادامه یافت اما ریشه فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی سیاسی به اواسط ق نوزدهم باز میگردد.
در ژانویه ۱۸۴۸ همایشی برای زنان برگزار شد و در آن اعلامیه ای تدوین شد که بند اول آن در تکمیل اعلامیه حقوق بشر فرانسه بود و به مساوی بودن تمامی زنان و مردان اشاره داشت.

دستاورد ها و مکاتب

در گذر زمان مواردی پدید آمدند که فعالیت های زنان اختصاصا معطوف به آنها شد ،در حدود دهه ۲۰ تلاش بر گرفتن حق رای بود و دهه ۶۰ اختصاص به حقوق اقتصادی و مدنی داشت
اما در دهه ۷۰ و اوایل دهه۸۰ فمینیسم بار دیگر خود را محدود به یک خواسته کرد: لایحهٔ حقوقِ برابر
که این جریانات در موج ها و گرایشات مختلف قابل بررسی است و در ادامه به بررسی تعدادی از آنها خواهیم پرداخت:

موج اول

۱- فمینیسم لیبرال

این گرایش از فمینیست ها که ازادی خواه یا اصلاح طلب نامیده میشوند،خواستار حقوق شهروندی معین و برابر اند و با قوانین و سنت هایی که حق را به مردان میدهد اما همان حق را به زنان نمی دهد به مبارزه میپردازند. فمینیسم لیبرال معتقد است در چهارچوب انسانی زن و مرد از حقوق یکسانی برخوردارند و جنسیت رابطه ای با حقوق ندارد. این گرایش در دنیای امروز معتقد است جامعه سالم جامعه‌ای است که به افراد امکان آزادی عمل و شکوفایی خود را بر اساس خردورزی شخصی بدهد و حق زایمان ، آزادی مذاهب ، حق رای و… را از این دست میشمارد. ( تمایلات لیبرال های کلاسیک در احقاق حقوق مدنی است اما لیبرال های ق ۲۰ ام مساوات طلب اند.)
تفکر فمینیسم لیبرال را به طور جدی در زنانی که در راستای احقاق حق رای در تلاش بودند میتوان یافت : از زمان جنگ داخلی تا سال ۱۹۲۰، کم‌کم تمام توجهات به یک موضوع، یعنی حق رأی محدود شد و جنبش های زنانه شکل بین المللی به خود گرفت.
تا اینکه در سال ۱۸۸۱ و در جزیرهٔ مَن واقع در دریای ایرلند زنانی که صاحب ملک بودند، به حق رای در انتخابات پارلمانی دست یافتند. بعد از آن نیوزیلند اولین کشور خودمختاری بود که به همه زنان بالای ۲۱ سال در سال ۱۸۹۳ حق رای داد و زنان استرالیای جنوبی در سال ۱۸۹۵، زنان سفید بالای ۲۱ سال در ایالات متحده در قلمروی غربی ایالت میومینگ از ۱۸۶۹ و در یوتا از ۱۸۷۰ حق رای داشتند. با این وجود زنان بریتانیا تا سال ۱۹۰۳ از چنین حقی برخوردار نبودند و خانم املین پنکهرست ،رهبر اتحادیه اجتماعی سیاسی زنان در بریتانیا، به این نتیجه رسید که جنبش حق رای زنان برای این که مؤثر باشد باید به روش‌های افراطی و شبه‌نظامی روی بیاورد و به همین دلیل سافرجت ها پدید آمدند. ( سافرجت:از ریشه لاتین سوفراژوم به معنی «حق رای» یا «طرفدار حق رای زنان» گرفته شده است و تحت تاثیر روش های اعتراضی روس ها مانند اعتصاب غذا بود ).
عملکرد زنان عضو اتحادیه اجتماعی سیاسی زنان به مرور خشن‌تر شد و انها به آسیب زدن به املاک و اعتصاب غذا رو آوردند تا جایی که حکومت هم به اقداماتی خشن مانند زندانی کردن و خورانیدن اجباری به آنها دست زد، در نهایت زنان بریتانیایی بالای ۳۰ سال در سال ۱۹۱۸ برای اولین بار به حق رای رسیدند و در سال ۱۹۲۸ این حق شامل همه زنان بالای ۲۱ سال شد.

فمینیسم سوسیالیست

مرد سالاری و نابرابری اقتصادی و مدنی در حدود دهه ۶۰ قرن ۱۹ را میتوان زمینه ساز ایجاد فمینیست سوسیالیسم دانست.
امروزه این فمینیست‌ها رهایی زنان را در گرو از بین رفتن تقسیم کار جنسی در همه حوزه‌ها می‌دانند. هم‌چنین معتقد به پایان دادن شکلی از روابط اجتماعی هستند که مردم را به کارگر/سرمایه‌دار و زن/مرد تقسیم می‌کند و بر این باور اند که سهم زن و مرد در کار منزل و خارج از منزل یکسان است.
تا قرن نوزدهم زنان اروپایی از تصرف در اموال خود محروم بودند و پس از ازدواج شوهران مالک اموال همسران خود میشدند.
انقلاب صنعتی ق ۱۹ و پیدایش صنایع بزرگ و متمرکز و رقابت کارفرمایان برای تولید کالای ارزان تر و حفظ بازار خارجی باعث شد تا کارفرمایان به زنان به عنوان نیروی کار ارزان و مطیع توجه ویژه ای داشته باشند،بنابر این کارفرمایان از اولین مدافعان حق مالکیت زنان بودند.
جذب زنان به بازار کار مشکلات فراوانی به همراه داشت از یک سو بسیاری از مردان از کارخانه ها اخراج شدند و از سوی دیگر ۱۵ تا ۲۰ ساعت کار در شبانه روز مشکلات روحی و جسمی فراوانی برای انان ایجاد میکرد.
این نابربرای رفتاری و شرایط سخت ،اعتراض ۸ مارس ۱۸۵۷ را رقم زد
در ٨ مارس ۱۸۵۷ زنان کارگر نساج یک کارخانه پوشاک در شیکاگو، برای اعتراض به شرایط سخت و نابرابر کاریشان با مردان و وضعیت بد اقتصادیشان ، دست به اعتصاب زدند. پلیس با حمله‌ی وحشیانه به معترضین تعداد زیادی کشته و چند زخمی برجای گذاشت.
۵۰ سال بعد در ۸ مارس ۱۹۰۸، کارگران زن کارخانه نساجی کتان در شهر نیویورک با خاطره اعتصاب پیشین و به دلیل تبعیض ، محرومیت و فشار زیاد کار، باری دیگر دست به اعتصاب زدند .
صاحب کارخانه به همراه نگهبانان برای جلوگیری از  همبستگی کارگران دیگر بخش‌ها با انها و گسترش اعتراضات ، این زنان را در محل کار خود در کارخانه محبوس کرد و به دلایل ناشناخته ای کارخانه آتش گرفت و فقط تعداد کمی از آن زنان محبوس توانستند خود را نجات دهند و ۱۲۹ کارگر زن در آتش سوختند !

موج دوم

فعالیت های زنان در راستای احقاق حقوق مدنی خود با شیبی ملایم رو به حرکت بود تا زمانی که موج دوم پدید آمد. انحرافات و خواسته های این موج گاها به سکسیسم (تبعیض جنسیتی) و تشکیل جامعه ای بر مبنای زن سالاری نیز، بنا میشد .

فمینیسم رادیکال:

در دهه ۶۰ قرن بیستم فمینیست های انسان گرا به رهبری سیمون دوبووار ،مادر معنوی فمینیسم، رهبری این جریان را به عهده گرفتند.
فمینیست های رادیکال معتقد بودند تبعیض‌ها و نابرابری‌های جنسی به علت حاکم بودن نظام مردسالاری است. آن‌ها مردسالاری را نظامی جهان‌شمول معرفی کردند که در آن زنان زیر سلطهٔ مردان قرار دارند.
این دست از فمینیست‌ها بر این باور اند که باید دربارهٔ هر یک از وجوه زندگی زنان که در حال حاضر «طبیعی» به‌شمار می‌آید، تردید کرد و آن را از نو بررسی کرده و در پی یافتن راه‌های تازه برای تمام امور زندگی بود. انها معتقد بودند نابرابری های جنسیتی در پس مذاهب ایجاد خواهند شد.
با این حال همهٔ فمینیست‌های رادیکال هم‌عقیده نیستند و بحث‌های متفاوتی ارائه می‌کنند که سه چالش اساسی را دربرمی‌گیرد:
۱-ارتباط سیاست‌ورزی فمینیسمی با رفتار جنسی افراد و این که آیا زنان باید همچنان با مردان زندگی کنند یا باید جدا باشند؟
۲-منشا تفاوت‌های جنسیتی، زیست‌شناختی است یا جامعه‌شناختی؟ (ذاتی هستند یا تربیتی؟)
۳-راهبرد سیاسی مناسب در مقابل نظام مردسالاری کناره‌گیری است یا انقلاب؟

این گروه فمینیست ها با شعار برابری کامل زن و مرد در تمام حوزه ها، خواهان انقلابی اساسی در تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی بودند و دستاورد های قابل اشاره ای نیز داشتند:
۱-جداسازی روابط جنسی از تولید مثل، بر این اساس زنان خواستار حق کنترل بر موالید شدند و سقط جنین از سال ۱۹۶۷ در انگلستان، ۱۹۷۳ در فرانسه و ۱۹۷۸ در ایتالیا آزاد شد.
۲-ازادی کامل زنان در امور جنسی از جمله حق تسلط بر بدن و روابط جنسی
۳-کاهش ازدواج و زاد و ولد و طرح شعار زنان بدون مردان. از پیامد های این اتفاق میتوان به افزایش گرایشات هم جنس گرایانه و کاهش امار ازدواج در دختران جوان و رشد چشم گیر امار طلاق در زنان متاهل اشاره کرد.
۴-کسب استقلال اقتصادی بعنوان عامل اساسی کسب قدرت در خانواده و استفاده از جامعه برای مبارزه ی با جنس مرد
۵-ایجاد سازمان ها و نشریه های زنانه که موج فمینیسم را تا اقصی نقاط جهان برساند و….

از آنجا که اقدامات و شعار های فمینیست های ۱۹۶۰ بسیار افراطی و مخالف طبیعت زنانه بود، چندان استمرار نیافت و از آن دهه به بعد شاهد به وجود آمدن گرایشات معتدل تر و افول جریان تند فمینیستی و موج دوم بودیم.
اما از نمونه اقدامات افراطی و خارج از عرف در راستای تفکرات فمینیسمی میتوانیم به جنبش عشق آزاد در روسیه اشاره کنیم، الکساندر کولونتای سیاست مدار و فعال حقوق زنان در دوره لنین، به شدت طرفدار عشق آزاد بود و همین باعث طلاق زودهنگام خودش نیز، شد.
جنبش عشق آزاد معتقد است عشق بین دو نفر هیچ ارتباطی به هیچ شخص و نهاد و ارگانی ندارد، نه دولت حق قانون گذاری در آن را دارد، نه عرف و نه سنت و دو طرف یک رابطه به هرشکل که مایل اند باید به هم عشق بورزند. یک نمونه از مداخله جنبش عشق آزاد، در رابطه جنسی بین محارم است؛این در حالی است که در بسیاری از جوامع حتی برخی جوامع باز (مانند ایالات متحده، که سانسور مسائل جنسی در حداقل است) رابطه آزاد محارم (با رضایت دو طرف) با یکدیگر در هیچ سطحی چه دوژور(رسمی و کتبی) و دو فکتو (عملاً) به رسمیت شناخته نمی‌شود! ‌
با آزاد شدن عشق آزاد توسط لنین، ساحل مسکو در نزدیکی کاخ کرملین شاهد زنان و مردان کاملا عریان با شعار down with shame (مرگ بر حیا) بود.

فمینیسم اسلامی

در این میان با مقوله ای جدید به نام فمینیسم اسلامی مواجه خواهیم شد، این جنبش معتقد است قرآن بر اصل برابری تمام افراد بشر تأکید می‌کند؛ بنابراین مردسالاری و تبعیض جنسی را مردود دانسته و خواستار برابری زن و مرد در تمام ابعاد اجتماعی است.
این گرایش به‌طور کلی در ارتباط با نقش زنان دراسلام بحث می‌کند و به نحوی خواستار برابری کامل همهٔ مسلمانان در وجوه زندگی عمومی و خصوصی بدون هیچ نوع تبعیض جنسیتی می‌باشد.
فیمینیسم اسلامی اصطلاحا فهم و قدرتش را از قرآن می‌گیرد و در جستجوی حقوق و عدالت برای زنان ومردان در تمامیت وجودشان است.
اما این گرایش نیز به نوعی نشأت گرفته و متأثر از جریان فیمینیستی سکولار از نوع غربی آن است. (هرچند که پذیرش این مسئله مورد مخالفت بسیاری از فیمینیست‌های مسلمان است). پیشگامان جنبش فیمینسم اسلامی؛ خواسته یا ناخواسته از گفتمانهای رایج فمینیسم غیر اسلامی استفاده میکنند و آن را به عنوان بخشی از جریان یکپارچه جنبش فیمینیسم جهانی شناسانده‌اند.

نقش جنسیت در اسلام

همانطور که در آیات اشاره خواهیم کرد؛ شخصیت انسانی در پیشگاه خداوند دارای اهمیت است نه جنسیت افراد.
«ان اکرمکم عندالله اتقیکم»
گرامی‎ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. (حجرات/۱۳)
«من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّه»
هر کس کار شایسته‎ای انجام دهد -خواه مرد یا زن- در حالی که مؤمن باشد آنها وارد بهشت می‎شوند.(غافر/۴۰)
«و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّه»
وکسی که چیزی از اعمال صالح را انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که ایمان داشته باشد داخل بهشت می‎شوند. (نساء/۱۲۴)
«ان المسلمین والمسلمات والمؤمنین والمؤمنات والقانتین والقانتات … اعد الله لهم مغفره و اجراً عظیماً»
به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا و…. خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی را فراهم ساخته است.(احزاب/۳۵)

حتی در برخی مجازات ها هم خداوند تفاوتی میان زنان و مردان قائل نشده و انان را به مجازاتی واحد محکوم میکند:
«الزانیه والزانی فاجلدوا کل واحد منهما مأه جلده»
هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید. (نور/۲)
«السارق والسارقه فاقطعوا ایدیهما…»
دست مرد و زن دزد را (به عنوان یک مجازات به کیفر عملی که انجام داده‎اند) قطع کنید. (مائده/۳۸)

در مورد مسائل اقتصادی، اسلام زن را در حقوق اقتصادی خود مستقل و مالک در آمد و سرمایه خویش می‎داند، همانند مرد که مالک حقوق اقتصادی خویش است:
«للرجال نصیبٌ مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن»
مردان نصیبی از آنچه بدست می‎آورند دارند و زنان نیز از آنچه بدست ‎می‎آورند نصیبی دارند (ونباید حقوق هیچ یک پایمال گردد). (نساء/۳۲)

در قرآن کریم در حدود ۶۵ آیه «انسان» را مورد خطاب قرارمی دهد که هم شامل زن و هم شامل مرد است. برخی از این آیات ویژگیهای ذاتی و درونی انسان را بیان میکنند و برخی دیگر به ارزش های انسانی می پردازند تعدادی هم زن و مرد را دارای یک سرشت و طینت می‎دانند و با کمال صراحت زنان را از جنس مردان معرفی می‎کند:
«یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الذی خلقکم من نفسٍ واحده و خلق منها زوجها»
ای مردم از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را نیز از جنس او خلق کرد. (نساء/۱)

با این اوصاف نظریه ها در مورد جنس دوم قلمداد شدن زنان بواسطه مذهب مردود شمرده خواهد شد و بطور کلی شاهد حقوقی که در ادوار مختلف، زنان بدنبال احقاق آنان بودند در دین اسلام خواهیم بود، اما تجلی کامل آنان در اجتماع هنوز نیازمند فعالیت ها و اقدامات روشنگرانه و حق طلبانه است. همانگونه که اسلام تبعیض و زیر بار جبر رفتن را نادرست قلمداد میکند دفاع از حق و برابری را نیز می ستاید. موج اولیه و شروع فمینیسم با عقاید برابری و حق طلبانه و خون بها هایی که از جانب المپ دوگوژ ها برایش پرداخت شد، گاها ستودنی است. اما این جریان به مرور دچار انحرافاتی شد که از فطرت زنان به دور است و آسیب آنان نیز متوجه زنان است. برتری هیچ جنسیتی بر جنسیت دیگر جامعه ای سالم را متجلی نمیسازد زیرا نه افراط و نه تفریط به اعتدال نخواهند رسید.
پس میتوان فارغ از فعالیت در هر اسم و گرایش و گروهی، شخصیت انسانی خود را جلا دهیم و فرزندانی اگاه تربیت کنیم تا به وظایف و نقش های اجتماعی و فرهنگیشان واقف باشند تا عدم توجه به جنسیت و اصل برابری در میانمان حاکم گردد‌. به امید آن روز.

نظرات و تجربیات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرتان را بیان کنید

8 + 2 =