به گزارش حوزه ایثار و شهادت فرهنگ سار معاون فرهنگی و آموزشی به همراه مدیرکل اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران با حضور در منزل شهید علیرضا افشار یاد و خاطره شهدای عرصه رسانه را گرامی داشتند و لحظاتی پای خاطرات والدین و تنها خواهر آن شهید افشار نشستند.
سردار یعقوب سلیمانی روز دوشنبه در این دیدار و در بازدید از اتاق خاطرات آن شهید که مشتمل بر عکسهایی از فعالیت خبرنگاری و دوران های کودکی و نوجوانی و جوانی علیرضا افشار است، بیشتر در جریان خدمات صادقانه و تلاشهای پی گیر آن شهید در ایفای رسالت خبرنگاری قرار گرفت و اظهار امیدواری کرد سایر خبرنگاران و اهالی رسانه نیز در مسیر ایفای مسئولیت خویش ثابت قدم باشند.
معاون فرهنگی و آموزشی گفت که اغلب روزهایی که به بهشت زهرا می رود به زیارت این شهید نیز نایل می شود.
سردار سلیمانی در ادامه در اتاق خاطرات شهید افشار که در واقع اتاقی کوچک به ابعادی حدود سه در چهار متر است حضور یافت.
این اتاق با تلاش پدر و خانواده این شهید سرافراز برای گرامی داشت یاد و خاطره وی فراهم شده است که مزین به عکسهای گوناگونی از دورانهای مختلف زندگی شهید افشار و فعالیتهای خبری وی از جمله پوشش خبری برخی مراسم های مهم کشوری نظیر نماز عید فطر به امامت مقام معظم رهبری، مصاحبه با شخصیتهای عالی رتبه کشوری و لشگری، لوح های تقدیر آن شهید از مقامات کشوری و لشگری، است.
رحیم نریمانی، مدیرکل اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز در این دیدار با اشاره به برخی دغدغه های خانواده شهدا و ایثارگران تاکید کرد: بزرگداشت و پاسداشت مقام شهدا و رسیدگی و دیدار با خانواده های آنان وظیفه مدیران و مسئولان در بنیاد شهید و سایر نهادهای ذیربط است.
همچنین در این مراسم کتاب “یادها و خاطره ها” مشتمل بر یادداشتها و خاطرات خبرنگاران و نویسندگان دفاع مقدس درباره شهدای عرصه خبر؛ از جمله شهید علیرضا افشار تالیف سردار داود غیاثی راد، معاون فرهنگی رزمندگان غرب و شمال غرب و حسین بردبار، سردبیر سایت نوید شاهد، تقدیم خانواده آن شهید شد.
مادر شهید نیز در این دیدار با ذکر خاطراتی از ادب و تواضع علیرضا افشار گفت: فرزندم همیشه دوست داشت که شهید شود و می گفت من باید شهید شوم و خداروشکر که به آرزویش رسید.
وی شهید افشار را مصداق واقعی اجرا کننده آیه شریفه ” و بالوالدین احسانا” و نیکی به والدین دانست و گفت: علیرضا با وجودی که همسر نیز داشت اما هر روز به مادرش سر می زد یا تلفن می زد و می گفت که مقام مادر خیلی بالاست.
