جمعه, ۴ خرداد ۱۴۰۳ / ۰۰:۲۰:۳۲
دسته بندی: فرهنگی
تاریخ انتشار: ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۰

لاهور، روزنه‌ای از پس دیوارهایی سترگ

نخستین شماره از گاهنامه لاهور به سردبیری کیارنگ علایی عکاس، مدرس و پژوهشگر حوزه تاریخ هنر به تازگی منتشر شده است. این مجله ۲۲۴ صفحه ای شامل یادداشت، جستار و مقاله هایی از فعالان عرصه عکاسی است که گردآوری این حجم از مطالب ارزشمند در یک مجله دانشجویی امری ستودنی است که با بالابردن انتظار مخاطب در نخستین […]



نخستین شماره از گاهنامه لاهور به سردبیری کیارنگ علایی عکاس، مدرس و پژوهشگر حوزه تاریخ هنر به تازگی منتشر شده است. این مجله ۲۲۴ صفحه ای شامل یادداشت، جستار و مقاله هایی از فعالان عرصه عکاسی است که گردآوری این حجم از مطالب ارزشمند در یک مجله دانشجویی امری ستودنی است که با بالابردن انتظار مخاطب در نخستین شماره، بدون شک ادامه آن در این سطح را برای دست اندرکاران این گاهنامه سخت خواهد کرد.

جلد این گاهنامه به عکس ایلین کوئینلن با عنوان روزنه (An Aperture #۵) تعلق دارد. انتخاب این عکس با عنوان روزنه در شماره نخست این گاهنامه کاملا نمادین به نظر می رسد و به نحوی کوششی است که قصد دارد خود را به عنوان پیشنهادی در وضعیت کنونی از پس دیوارهایی سترگِ معرفی کند. روزنه ای که نور را از آن پس دیوار سترگ فرهنگ و هنر، وارد می کند و چشم اندازی رو به جهان از این پس دیوار می گشاید.

عکس ایلین کوئینل، تصویر مردمک چشمی را تداعی می کند، که عملکردش با دیافراگم دوربین عکاسی در یک فرایند مکانیکی برای دیدن و ثبت تصویر عکاسانه شبیه است.

مردمکی خیره، استعاره از بیداری، می تواند برای آغاز به کار مجله عکاسی؛ انتخابِ هوشمندانه ای باشد و بایدآرزو کرد فضای فرهنگ و هنر کشور به سویی حرکت کند که در شمارگان آینده، فرصتی فراهم آورد که این روزنه، به دریچه ای وسعت یابد.

در پشت جلد، متنی به نامه های نادر ابراهیمی نویسنده و شاعر معاصر اختصاص دارد که در بخشی از آن آمده است:  امروز چه باید کرد؟ 
 استخراج قدرت از درون ضعف، استخراج ایمان از قلب بی ایمانی، بیرون کشیدن آرامش از اعماق آشفتگی، تراشیدن و سخت تراشیدن سنگ حجیم و بی قواره سرخوردگی ها آنگونه که از درون آن، پیکره ی صیقل و سنگی و استوار دلبستگی به آینده بیرون کشیده شود، این وظیفه انسان عصر ماست و این وظیفه من و توست به عنوان آدم‌هایی که ناگزیر عصر خویش را پذیرفته‌ایم و با آن درگیر شده ایم، چرا که نیک می‌دانیم هر کس که چیزی را می سازد، حتی لانه فرو ریخته یک جفت قمری را، منفور همه کسانی است که اهل ساختن نیستند و هر کس که چیزی را تغییر می دهد فقط به قدر جابجا کردن گلدان، که گیاه درون آن، ممکن است در سایه بپوسد و بمیرد، باید در انتظار سنگباران همه کسانی باشد که عاشق توقف اند و ایستایی و سکون، و بیش از این ها، انسان، حتی اگر حضور داشته باشد و بر این حضور مُصر باشد ناگزیر، تیر تنگ نظری های کسانی که عدم حضور خود را احساس می کنند و تربیت، ایشان را اسیر رذالت ساخته به او می خورد.

عکس روی جلد و متن پشت جلد هر چند در ۲ جهان جدا تالیف شدند ولی در این مجله به لازم و ملزوم یکدیگر بدل می شوند تا مانیفست این مجله شوند. بیانیه ای که از کوشش خود برای «ساختن» از پس ناملایمتی ها خبر می‌دهد و امید خود را تا روزگاری که هنوز؛ روزنه ای است نمی خواهد از دست دهد.

شماره نخست گاهنامه لاهور با آثار و گفتاری از اسماعیل عباسی، محمد ستاری، یوریک کریم مسیحی، محمد مهدی رحیمیان، مهرداد افسری، شهریار توکلی، فرشاد عسگری کیا، مهرداد اسکویی، علی خزاعی فر، امیر سقراطی، پژمان دادخواه، محسن بایرام نژاد، سیوا شهباز، عادل پازیار، صمد قربان زاده، مهدی بابادی، کاظم خراسانی، مهدی زابل عباسی، منصور برومند، شهاب‌الدین سعیدیان، مهدی فاضل  و کیارنگ علایی به عنوان هیات تحریریه این مجله منتشر شده است.

در بخشی از یادداشت کیارنگ علایی سردبیر این مجموعه و مدیر گروه عکاسی موسسه آموزش عالی اقبال لاهوری با تیتر موجیم که آسودگی ما عدم ماست، چنین آمده است: دغدغه ما در گروه عکاسی اقبال مسئله شناسی است. در این راه پلان های متعددی را چیده ام، از منابع روز دنیا استفاده کرده‌ایم و گرایش مان هنر معاصر بوده است. دانشجو محوری را هدف قرار داده ام تا در نهایت به تمرکززدایی از پایتخت نزدیک شویم، برخی از ایده ها را به پشتوانه اساتید مدعو که چند برابر ساعت آموزشی یک درس و آنچه مسئولیت معلم است، وقت و فکر و جان گذاشتند برایمان، اجرایی کرده‌ام و برخی طرح‌ها نیز مانده است برای آینده های نزدیک و در دسترس؛ برای روزهای بی‌کرونا، برای اوقاتی که دو ماسک سه لایه روی هم زدن و اتیکت صرفه و پنجره نیمه باز اتاق جلسات در ساعت ۷ صبح و این همه فاصله گریبان مان را نگیرد، برای زیستنی دیگرگون پس از کرونا که یاد بگیریم فاصله های حقیقی قلب هامان را از یکدیگر با محبت کردن به هم پر کنیم.

در این راه روزهای بسیار سختی بر من رفت، روزهایی که در آن احساس کردم تنها ترین موجود روی زمین ام و حزین تر از من کسی نیست، اما همه آن گزافه ها را سپردم به باد. زخم‌هایی را پوشاندم و فهمیدم که غم، بزرگترین هدیه است که هستی می تواند به آدم ببخشد.

اسماعیل عباسی در بخشی از متنی با عنوان آشتی با پژوهش نوشته است: سر کلاس از دوستان هنرجو می خواهم موضوعی را برای پژوهش پروژه آخر ترم انتخاب کنند غالباً تمایل دارند موضوع از طرف من پیشنهاد شود، می‌گویم: این یعنی استقبال از دیکتاتوری. اینکه من دیکته کنم و شما انجامش دهید. ذات هنر دیکته بردار نیست.

اندیشیدن در آموزش ما فراموش شده است. این دیکته کردن ریشه‌دار و فرهنگی است. از خانواده شروع شده و تا دانشگاه امتداد می‌یابد همه چیز به اصطلاح عامیانه، آکبند و کامپکت تحویل ما می‌شود و همچون دونده امداد، بسته را بی آنکه نگاه کنیم، به نفر بعدی تحویل می‌دهیم. می‌پذیریم و تردید نمی‌کنیم. پرسش نمی‌کنیم. منتظر می مانیم که ورژن های جدید بسته بندی شده از آن سوی آب ها برسد و بدانیم که از فردا چگونه باید عکاسی کنیم. عده‌ای کم شمار را کنار بگذاریم و بپرسیم، ما چقدر با فلسفه، جامعه شناسی، روانشناسی، داستان‌نویسی، تاریخ، حتی تاریخ عکاسی سر و کار داریم.

در بخشی از متن کریم مسیحی با عنوان نامه به مناسبت آغاز انتشار مجله عکاسی لاهور نوشته است:  تجربه تاریخی دست کم نیم قرن پشت سرمان می گوید که بسیار بودند نشریه هایی که ماندند و ماندگار شدند و با فکرها و چشم های تشنه دانستن بیش از یک نسل مکالمه دو سویه داشتند: دادند و گرفتند، بار آمدند و بار آوردند.

 نشریه های ادواری که روی شانه های مستحکم تجربه های فرهنگی نسل های پیشین و آثار و اندیشیدن آن ایستادند و قد کشیدن دورترها را دیدند؛ دیدنی که با آنان شناخت و آگاهی داد و اینم آنها شانه‌های نسل پس از خود بودند تا بتوانند تبار و آموزگار فرهنگی هم عصران و آیندگان باشند. 

 اینک مای فرهنگی می‌خواهیم همچون شاگردان ساعی نسل قبل به نسل همراه و نسل بعدی امید عدم انقطاع بدهیم، امیدی که با نشریات و مکتوبات و نوشته ها و ترجمه‌ها و آفریده های فکری و فرهنگی و هنری حاصل می‌شود امیدی که داشتن و نگه داشتن و سرایت دادن آن دشوار است، اما شدنی و لازم. بر ماست، بر ذمه ی ما، که با کار، با نوشتن و خلق اثر و انتشار آن بر امید بمانیم و آن را به دیگران بدهیم.

در بخشی از متن محمد مهدی رحیمیان با عنوان شب گذاشت و آفتاب آمد پدید آمده است: دوربین عکاسی، در آستانه دویستمین سال نخستین تلاش های موفقیت آمیز ثبت تصویر است. عکاسی در این دو قرن، بسیار پرشتاب، راهی دشوار پیموده است. عکاسان در تاریخ معاصر جهان هر یک به سهم خود راهی برای رسیدن به حقیقت از ورای واقعیت گشوده‌اند و صیرورتی را در درون و سیری را در بیرون آغاز کرده اند و عکس ها روایت‌های گوناگون این مسافران، از مسیرها و منزلگاه هایی است که مخاطبان آنان هرگز به آن ورطه گام نخواهند گذاشت و درد و رنج و لذت و بهجت آن لحظات را درک نخواهند کرد. 

عکاس به هنگام کار، انسانی یکه و تنها و پیوسته در راهی است که راه نیست بلکه مسیری است که از میان واقعیت، خیال، پندار، تفکر، رویا و حقیقت عبور می کند تا شاید او با آنکه به چنگ می آورد به آرامشی ابدی دست یابد و مخاطبانش را با عکس هایش به سوی نور و آگاهی رهنمون، شاید.

در ادامه این مجله مقالات و پایان نامه های عکاسی متنوعی به چاپ رسیده است که حاوی اطلاعات زیادی در مدیوم های مختلف عکاسی برای مخاطبان است.

تنوع اطلاعات برای یک مجله دانشجویی که جامعه هدف آن، رویکردهای مختلف عکاسی، با محوریت وجه آموزشی است؛ هرچند می تواند به عنوان یک ضرورت توصیه شود ولی پراکندگی موضوعات را می توان به عنوان آسیبی به این مجله نیز برشمرد. شاید در شمارگان بعد، بتوان با تکیه بر تفکر انتقادی؛ پرونده هایی را در میان صفحات گنجاند و نظرات و مقالاتی را گرد آن به وحدت رساند. 
نقد دیگری که می توان به مجموعه مقاله ها وارد کرد که آفت آن از سال‌های ورود عکاسی به فضاهای آکادمیک ایران آغاز شده است و هنوز ادامه دارد، جزیره ای بودن مقاله ها فارغ از مناسبات زیست بوم عکاس است. به این نحو که نمی توان از عموم این ترجمه ها پُلی به نیازهای عکاسی ایران زد و از پیشنهادهایی که می دهند در فضای عکاسی ایران بهره برد. 

 تاکید بر مولفه های بومی، به هیچ عنوان جدا کردن عکاسی ایران از عکاسی جهان نیست؛ بلکه کارکردی است که برای تولیدات نظری می بایست متصور شد تا در فضای فرهنگی و اجتماعی کشور امکان مصرف داشته باشد. متاسفانه به دلیل بی توجهی به چنین ضرورتی عموما یک طیف از عکاسی ایران صورت مسئله را کاملا پاک کرده و سرگرم برگزاری جشن هایی برای اختراع دوچرخه است و طیف دیگر نسخه جعلی «جف وال» و «گریگوری کرودسون» را پیشنهاد کنونی عکاسی معاصر ایران می داند. 

 انتخاب و گزینش مقاله های مجله لاهور امیدوار کننده است و می توان ردی از درک چنین ضرورتی را در انتخاب موضوعات بومی دید؛ امید است در شرایطی که با فقر متون جدی در اشاره به مسائل عکاسی ایران روبرو هستیم، افزایش نشریاتی از این دست، بتواند رهگشای نسل جوان عکاسی کشور باشد.

انتشار این مجله در مکانی بیرون از پایتخت نیز امری نیکوست. آرزویی که سال ها محدود به وعده های پشت تریبون سیاستگذاران فرهنگی شده است، اکنون به همت یک نهاد علمی در شهر مشهد به عینیت بدل شد.

آثار و جستارهایی که در شماره نخست مجله لاهور منتشر شده است: بهاره ادیب فر (بررسی پیدایش پیکتوریالیسم و جایگاه آن در عکاسی صحنه پردازی شده)، داریوش اسدی صمدی (نقد و بررسی مجموعه عکس معادن طلا اثر سباستیائو سالگادو)؛ مهرسا تفقدی جامی (تحلیل نشانه‌شناسی ساختارگرایانه از فیلم خاطرات یک هفتاد و پنج ساله)، محمد حسین جلادت (جستاری تحلیلی بر فیلم مستند اپیزودیک عصر آباد)، جواد باقری (عکاسی و فضای مجازی)، شهرزاد احمدی (تاثیر عکس های کاربران شبکه های اجتماعی بر تغییرات فرهنگی- اجتماعی)،آزاده حایری (مفهوم زمان حقیقی در عکاسی جنگ)، سید علی درفشون (بررسی تطبیقی لحظه قطعی از منظر ترکیب‌بندی و شهود در عکاسی شب)،عادل عزیزی (نقش روایت در داستان سرایی بصری) فهیمه حسینی زهرایی (اروینگ پن عکاسی بی پیرایه)، مهدی بابادی (پیرامون متون بیانیه ای «ضمیمه»)، مهدی محرمی (هنر چیدمان و تاثیر آن بر عکاسی ایران)، مهدی هنرور (مطالعه بازنمایی سمبولیک و تبادلی هنر عکاسی و سینما) و حانیه دوراندیش (میزان تاثیر حضور عکاسان خارجی در فضای درباری دوران قاجار).

نخستین شماره از گاهنامه تخصصی گروه عکاسی دانشگاه اقبال لاهوری با عنوان لاهور با صاحب امتیازی حمیدرضا میرزایی، سردبیری کیارنگ علایی و مدیریت هنری وحید عرفانیان در فروردین ۱۴۰۰ چاپ و منتشر شد.

منبع: ایرنا

برچسب های :

نظرات و تجربیات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرتان را بیان کنید

چهار × 2 =