آیت الله طالقانی از جمله انقلابیونی بود که هم رهبری فکری و سیاسی داشت و هم رهبری دینی و اعتقادی. اصلا همین دو بعدی بودنش بود که او را پس از امام خمینی (ره)، به یکی از محبوبترین روحانیون انقلابی بدل کرد. او که تساهل دینی را در نظر داشت و در میان انواندیشان دینی قرار میگرفت و هم تسامح سیاسی، بر این عقیده بود که باید در چارچوب حزب فعالیت کرد تا فضا برای همه جریانها فراهم شود. در چهلویکمین سالروز رحلت او، با علیرضا ملائی توانی، عضو هیات علمی پژوهشکده علوم تاریخی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و مؤلف کتاب زندگینامه سیاسی آیتالله طالقانی گفتوگو کردیم.
ملائی توانی معتقد است: یکی از مسائلی که نواندیشان دینی بهطورکلی روی آن فکر میکردند بحث نزدیککردن امت اسلام به یکدیگر و اندیشیدین درباره اشتراکات و کاهش دادن افتراقات، تنشها و درگیریهایی بود که بین مسلمانان وجود داشت. به باور نواندیشان دینی در طول تاریخ بیشتر روی نقاط اختلاف و افتراق، چالشها و اختلافنظرها تمرکز شده بود و این ابزاری بود برای پیشبرد سیاست و تنش چه توسط دشمنان خارجی جهان اسلام و چه حکومتهای محلی. بنابراین یکی از دغدغههای بزرگ همه نواندیشان دینی این بود که روی اتحاد اسلام و شعاعی به گستره جهان اسلامی فکر کنند و سعی کنند اختلافات را به حداقل برسانند و موارد اختلافانگیز را کماهمیت و بیاثر جلوه دهند و روی اصول و باورهای اعتقادی که عامل اتحاد مسلمان است بیشتر تکیه کنند.
مؤلف کتاب زندگینامه سیاسی آیتالله طالقانی اظهار کرد: یکی از مهمترینِ آنها قرآن بود که متن مورد وفاق همه مسلمانان با هر گرایش و فرقهای به استثنای برخی از غُلات این بود که این متن، از جانب خدا نازل شده و دستنخورده و تحریفنشده مانده است و همه مسلمانان به آن باور داشتند. تمرکز روی قرآن یکی از این محورها بود که مرحوم طالقانی روی آن تامل و مطالعه کرده بود و کتاب پرتوی از قرآن و تفسیری که روی آن نوشت، به این وجه از ماجرا تمرکز داشت و این نگاه را پیش میبرد.
این پژوهشگر تاریخ معاصر ادامه داد: نکته دوم اندیشیدن به اصول توحید، معاد و نبوت بود. اصولی که همه مسلمانان به آن باور داشتند و نواندیشان دینی با هر گرایش و فرقهای تلاش میکردند بر این موارد تمرکز و این ایده را ترویج کنند که اساسا گوهر دین و رسالت پیامبران هم متمرکز بر شناخت خدا و یکتاپرستی، باورمندی به معاد و نیز رسالت پیامبر اکرم (ص) بهعنوان شخصی است که واسطه فیض شده و آیات الهی را به جهان منتقل کرده و جهانیان را هدایت کرده، است. این محورهایی بود که نواندیشان دین به آن میاندیشیدند.
این مدیر پیشین گروه تاریخ دانشگاه ارومیه تاکید کرد: افزون بر این، نواندیشی دینی وجه دیگری هم دارد و آن مسئله ایران و جهان شیعه است. جهان اسلام و مشخصا مسلمانان اهل سنت در تعاملات تاریخیشان، سایر فرقههای مسلمان را به استثنای چهار گرایش اهل سنت در حاشیه قرار میدادند که باعث انحراف در فکر اسلامی شدند و آنها را محکوم میکردند و زیر سوال میبردند. این باعث شده بود ایران بهطور تاریخی و طبیعی بهویژه پس از صفویه در انزوا قرار بگیرد.
بنابراین وجه دیگر اندیشه نواندیشانی چون طالقانی این بود که ایران را از این انزوا بیرون آورند و فضایی را فراهم کنند که تفکر شیعی و ایدههای نواندیشانه آن و اساس باور و تلقیاش از اسلام و خوانش و تفسیر آن از دین و رسالت پیامبر (ص) در حالت عمومیتری در اختیار همه مسلمانان قرار بگیرد. به همین خاطر این هم وجه مهمی بود که نواندیشانی با علقههای ملی مثل مرحوم طالقانی که با جبهه ملی ارتباطاتی داشتند، بهطور طبیعی به این میاندیشیدند.
وی افزود: مرحوم طالقانی در این انجمنها و کنگرهها که در جهان اسلام برگزار میشد شرکت میکرد و تلاش او و رهبران شیعه این بود که نگاههای متصلبی که در جهان اسلام نسبت به شیعه شکل گرفته بود و آن را رافضی و خارج از اسلام میشناختند، تغییر دهند و فضایی فراهم آورد که طرحها و ایدههای شیعه و تلقیات او از دین بهتر دیده و شنیده شود و حس همگرایی جهان اسلام را تقویت میکند و نزدیکی به یکدیگر پدید آید.
ملائی توانی البته به سراغ وجه دیگری از این شخصیت برجسته هم رفت و گفت: طالقانی شخصیتی است که در شرایط پرتلاطم تاریخ معاصر زیسته است. او زمانی به دنیا آمد که ما درگیر بحرانهای پسامشروطه ایران بودیم. در آن فضا تنشها، چالشها و درگیریهای زیادی در ایران وجود داشت و قطببندی و گرایشهای حزبی و سیاسی زیادی هم در مجلس و هم مطبوعات و هم در روشنفکران وجود داشت.
وی افزود: طالقانی این فضا را بهطور کامل لمس کرده بود و با این دستمایه که دوران نوجوانی او را شکل میداد، وارد دیکتاتوری رضاشاه شد و چندبار تنگناهای ویژهای برایش پدید آمد و او را در وضعیت کاملا استثنایی و اضطراری قرار داد. طبیعتا این دو تجربه و تجربه دهه بیست که مجموعهای از جریانها و ایدههای مختلف و متعدد وارد صحنه سیاسی ایران شد، او را به شروع به کنشگری و نقشآفرینی چه در مطبوعات، چه در مجلس و چه در احزاب واداشت.
طالقانی در پایان این دهه فضای جنبش ملیشدن نفت را هم لمس کرد و جریان بزرگی مثل جبهه ملی را دید که انبوهی از جریانهای سیاسی و فکری با گرایشهای مختلف، گاه متعارض و گاه مانعهالجمع در شرایط اضطراری کنار هم جمع شده و آن دستاورد بزرگ را رقم زدند که منجر به ملی شدن صنعت نفت و قطع دست استعمار و بازگشت به آرمانهای مشروطه و پشیشبرد تفکر آزادیخواهی در ایران شد.
این عضو انجمن تاریخپژوهان ایران افزود: او که در خانه پدری خود، گفتوگوی رهبران مذاهب و فرق گوناگون را دیده بود، فکر تساهل مذهبی و مدارای دینی در او شکل گرفت که باید در مسیر فعالیتهای حزبی پیش رفت و به اندیشههای مختلف میدان داد تا بتوانند بهصورت تشکلهای مختلف فعالیت کنند. به همین دلیل وقتی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رخ داد، جمعی از هوادران دینگرای این نهضت دور هم جمع شدند و نهضت مقاومت ملی را شکل دادند. این نهضت نخستین فعالیت سامانمند و انسجامیافتهای است که طالقانی در آن تجربه حضور دارد که در سال ۱۳۳۷ به پایان رسید. او در سال ۱۳۳۹ به جبهه ملی دوم بهعنوان یکی از رهبران موثر دعوت شد و یکسال بعد با تاسیس نهضت آزادی، چهره اصلی و تاثیرگذار آن شد.
این عضو انجمن ایرانی تاریخ یادآور شد: این تجربهها به او آموخته بود که فضای سیاسی ایران آنچنان گسترده و متنوع و دارای ابعاد و لایههای پنهان و آشکاری است که از عهده یک حزب یا جریان برنمیآید و باید با مشارکت انبوهی از نخبگان و رهبران ایدههای مختلف به پیش رفت. او این فکر را در ابتدای دهه چهل، در یکی از مقالات کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت طرح کرد و ایده شورایی شدن مرجعیت و فتوا را طرح کرد. اما دستگاه سرکوبگرِ حاکم، آنچنان فضا را تنگ کرد که امکان فعالیت جریانهای سیاسی ریشهدار فراهم نیامد. به همین خاطر پاسداران دموکراسی در ایرانِ آن روز یعنی جبهه ملی تارومار شد و امکان شکلگیری رقابتهای آزاد در صحنه سیاسی ایران از بین رفت و فعالیتها پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ زیرزمینی شد. در این عرصه بود که میدان عمل به سمت دیگری پیش رفت که اسلام سیاسی بود و نواندیشان دینی به این نتیجه رسیدند که باید مبارزه را با گفتمان دگیری طرح کرد.
ملائی توانی در پایان گفت: در فضای انقلاب امکان آزادی عمل بهتری فراهم شد و انتظار طالقانی این بود که امکان فعالیت گستردهای فراهم شود ولی در فضای سیاستزده و ملتهب انقلابی این شرایط فراهم نشد و او نتوانست ایدههای خود را در عمل، پیاده کند.