دیکتاتورها معمولا میل به خود بزرگ بینی و تعریف و تمجید دارند. چاپلوسان را تشویق و منتقدین را مورد عتاب قرار میدهند. ریشه این ویژگی را باید در مشکلات روحی – روانی و کمبودهای شخصیتی و خوی خودشیفتگی آنان جستجو نمود.
از ویژگیهای حضرت امام آن بود که در برابر هرگونه غلّو و زیادهروی در تعریف و تمجید از ایشان برخورد میکرد و اجازه نمیداد که مرید و مراد بازی در اطرافش رواج یابد. مثلاً وقتی نمایندهی طلاب حوزه، در حضور ایشان، زبان به تعریف و تمجید گشود، بلافاصله به او اعتراض کردند و فرمودند: « این مُبالغات را که راجع به من فرمودهاند من نمیپذیرم. من یک خادمی از همه شماها هستم و قضیه رهبری و غیر رهبری در کار نیست؛ قضیه نهضت است و صف واحد، همه با هم. ایشان خوب بیان میکنند لکن راجع به من یک قدری باید عرض کنم تندروی فرمودند؛ و خصوصاً در حضور کسی از او اینطور تمجید کنند، ممکن است که باور کند، غفلت کند و فاجعه به بار بیاورد. »
در دیدار نمایندگان نخستین دورهی مجلس شورای اسلامی با امام در چهارم خردادماه ۱۳۵۹ نیز حادثه مشابه رخ میدهد. خطیب توانا مرحوم فخرالدین حجازی که نفر اول منتخب مردم شهر تهران بود، به نمایندگی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی سخنانی را ایراد کرد. وی کلام خود را با جملهی «بأبی أَنْتَ وَ امّی» آغاز کرد و بقیهی سخنرانی را نیز به تعریف و تمجید از امام اختصاص داد. این سخنان با واکنش امام مواجه شد و در آغاز سخنان آن روز خود تأکید کردند:
«من خوف این را دارم که مطالبی که آقای حجازی فرمودند دربارهی من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان برای من یک غرور و انحطاطی پیش بیاید. من به خدای تبارک و تعالی پناه میبرم از غرور. من اگر خودم را برای خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتی قائل باشم، این انحطاط فکری است و انحطاط روحی. من در عین حال که از آقای حجازی تقدیر میکنم که ناطق برومندی است و متعهد، لکن گله میکنم که در حضور من مسائلی که ممکن است من باورم بیاید فرمودند. پیروزی ما مرهون اسلام است. نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هیچ قوهای، مرهون اسلام است.»
چند سال بعد، رفتار نماینده دیگری از مجلس دوم، اعتراض حضرت امام(ره) را به همراه داشت. ماجرا اینگونه بود که اول آبان ۱۳۶۴ در صحن علنی مجلس، نماینده وقت اردستان در سخنان پیش از دستور خود روایاتی را در مورد اطاعت از رهبری قرائت کرد که ویژه ائمه معصومین(ع) بود! یحیی سلطانی، نماینده وقت اردستان در باب ضرورت اطاعت از ولایت فقیه گفته بود: «روایاتی که امام را به شمس و خورشید تشبیه میکند به همین مطلب اشاره دارد.»
حضرت امام این سخنان را شنیده و بلافاصله در همان روز پیامی خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی مینویسند که در روز کاری بعد، یعنی شنبه ۴ آبان ماه ۱۳۶۴ با توضیحاتی توسط رئیس وقت مجلس مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی قرائت میشود. متن کامل آن بدین شرح است:
«بسم الله الرحمن الرحیم / با تشکر وافر از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، چون گفتار آقایان پخش میشود و ممکن است سوء تفاهمی بین مردم حاصل شود، لازم است عرض کنم آیات و روایاتی وارد شده است که مخصوص به معصومین – علیهم السلام – است، و فقها و علمای بزرگ اسلام هم در آنها شرکت ندارند، تا چه رسد به مثل اینجانب. هر چند فقهای جامع الشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی دارند و تولی امور در غیبت کبرا موکول به آنان است، لکن این امر غیر ولایت کبرا است که مخصوص به معصوم است. تقاضای اینجانب آن است که در صحبتهایی که میشود و پخش میگردد ابهامی نباشد، و مرزها از هم جدا باشد. والسلام علیکم. / روح الله الموسوی الخمینی»
در گردهمایی ائمهی جمعهی کشور در مهرماه سال ۱۳۶۶ نیز ماجرای دیگر رخ داد. این بار مرحوم آیتالله مشکینی معلم بزرگ اخلاق و رئیس وقت مجلس خبرگان در مراسم دیداری که با حضرت امام ترتیب داده شده بود، لب به سخن گشود و در ابتدای صحبت های خود چنین گفت:
«امام بزرگوار، مرجع اعظم تقلید شیعیان، رهبر عظیمالشأن مسلمانان، پناه مستضعفان جهان، علیک منّا سلام الله ابداً ما بقیت […] اماما! امام زینالعابدین علیهالسلام در دعای روز جمعه و عید فطر و عید أضحی به جملهای میرسند که برای ما تکاندهنده است و آن این است که میگوید: «الّلهم انّ هذا المقام لخُلفائِک و أصفیائک و مواضع أُمنائک فی الدّرجه الرفیعه التی خصصتهم بها قد ابتزوها»: خدایا این مقام مال اولیاء الله است، مال اصفیاء الله است، امناء الله است. و ابتزوها یعنی به جور و ظلم خدایا این مقام را از ما سلب کردند. مزید بر این مطلب، امام باقر و امام صادق و امام حسن عسکری علیهمالسلام و بلکه الان حضرت بقیه الله الأعظم هم همین جمله را با خدای خود صحبت میکنند. اماما! ما در این برههای از زمان چشم گشودیم و دیدیم بر این که خدا این مقام را به یکی از فرزندان لایق آن خاندان دوباره پس داد و عنایت کرد و به دست باکفایت آن حضرت تحویل داد.»
پس از پایان سخنان آقای مشکینی، نوبت حضرت امام بود که بیانات خود را داشته باشند. امام در آغاز سخن فرمودند: «من قبلاً از آقای مشکینی گله کنم. ما آنقدری که گرفتار به نفس خودمان هستیم، کافی است. دیگر مسائلی نفرمایید که انباشته بشود در نفوس و ما را به عقب برگرداند. شما دعا کنید که آدم بشویم. دعا کنید که حتی به همین ظواهر اسلام عمل کنیم. ما که چشممان به آن بواطن نمیرسد لااقل به این ظواهر عمل بکنیم.»
منبع: بصیرت