هک پلاس نوشته محمد قنبری داستانی درباره کار و زندگی و دردسر بزرگ دو دختر دانشجوی شهرستانی در تهران است. این اثر، قصه چهار جوان نخبه کامپیوتر است که به خاطر بلندپروازیهای بی حدوحسابشان به هک کردن سایتهای شرطبندی دست میزنند، غافل از آنکه تکهای از پازل یک پرونده جاسوسی بزرگ شدهاند!
مهشید و پروانه دو دختر شهرستانی هستند که در تهران درس میخوانند و در رشته مهندسی کامپیوتر نابغه هستند. در مقابل دوستی هم به نام حانیه دارند که به تهران نیامده و در شهرستان دندانپزشکی میخواند و دستی در امور خیریه دارد. مهشید و پروانه پس از اتمام تحصیلشان در تهران میمانند و تلاش میکنند در این شهر بزرگ به افرادی ثروتمند تبدیل شوند. «از دوره دانشجویی راهشان از هم جدا شد مهشید و پروانه دو سال اول هر چه می توانستند کلاس آموزشی شرکت کردند از طراحی وبسایت گرفته تا برنامه نویسی اندروید و پایتون ۵ سال بود که در خوابگاه میخوابیدند و بیشتر شبها با بقیه بچهها پروژههای ریز و درشت کامپیوتری برمیداشتند از طراحی پوستر گرفته تا برنامه نویسی و تولید سایت و غیره».
در این میان با دو پسر همرشته خود آشنا میشوند که آنها هم در برنامهنویسی بهترین هستند. این چهار نفر با هم گروهی را تشکیل میدهند و هک کردن برخی از سایتها را شروع میکند و این موضوع آنها را درگیر مسائل و مشکلات بزرگتری میکند که حتی فکرش را هم نمیکردند. «این همه کار در قالب تیم های دانشجویی که معمولاً برای شرکت ها کار می کردند سرعت، خبرگی و مهارت افزایی شان را چند برابر کرد تا جایی که در پایان دوره کارشناسی تصمیم گرفتند خودشان مستقل شوند و یک تیم دو نفره تشکیل دادند و برای چند شرکت فروشی کار می گرفتند و انجام می دادند. پول خوبی هم به دست می آوردند برای آنکه بتوانند از زمان آزاد خودشان بهتر استفاده کنند و پول در بیاورند آنهم در دوره ارشد که خیلی کلاس نداشتند و بیشتر تحقیقات و غیره بود تصمیم گرفتند از خوابگاه خارج شده و یک سوئیت آپارتمان را نزدیک کلاسهای درسشان اجاره کنند. البته این موضوع را از خانواده هایشان پنهان کرده بودند…»
کتاب هک پلاس به سرنوشت جوانانی میپردازد که برای به دست آوردن ثروت حاضرند بدون فکر کردن به آینده و عواقب کاری که انجام میدهند حتی جذب سیستم جاسوسی آمریکا شوند و زندگی خود را به خطر بیندازند.
بخشی از کتاب:
آن شب طبق نقشه و بررسیهای دقیقی که رامین و مهشید انجام داده بودند، موفق شدند هک خوبی انجام بدهند. بیش از صدوپنجاه هزار دلار اعتبار به جیب زدند و تبدیل به بیت کوین کردند. خیلی از این روشی که کشف کرده بودند، خوشحال شدند. فردای آن روز را به جشن و خوشگذرانی حاصل از پیروزی بهاصطلاح بزرگشان گذراندند.
تلفنها را درست کردند و به خط موبایلشان را انتقال دادند. سفر کیش را رفتند و حسابی خستگی از تن بهدر کردند. ساعات آخر اقامتشان در هتل، به شبکهٔ داخلی وصل شدند و مشخصاتشان را حذف کردند.
به تهران که برگشتند، مهشید و احسان با مدیر پالادیوم صحبت کردند و درمورد مکان شرکت به توافق رسیدند. یک آپارتمان دوخوابه در قلهک برای یک سال رهن کردند. ازدواج سفیدشان کامل شده بود. حالا صاحب شرکت در یکی از بهترین و گرانترین برجهای تجاری تهران بودند. منزلشان هم در یکی از مرفهترین و گرانترین نقاط پایتخت بود. دو ترم همزمان داشتند برای تحویل پایاننامه و به تنها چیزی که فکر نمیکردند، برگشت به شهرستان و خانوادههای چشمبهراهشان بود.
حانیه بهخاطر شرکت در اردوهای جهادی دانشگاه و کمکهایش در مناطق سیل و زلزلهزده، کمی از درسش عقب افتاد؛ اما حضورش در بین مردم سختیدیده و مصیبتزده، ارادهاش را چنان قوی کرده بود که موفق شد در کمتر از یک ترم، بهاندازهٔ دو ترم واحدهای حضوری و غیرحضوری بگیرد و با موفقیت همهٔ دروس را پاس کرد. سپس در آزمون دکترای دندانپزشکی شرکت کرد و با رتبهٔ بالا قبول شد. حالا عصرها در مطب دوستان و اساتیدش به طبابت مشغول بود و روزها مشغول درس و دورهٔ دکتری.…
ترم آخرِ ارشد شروع شد و زمان بهسرعت میگذشت. کار در دفتر جدید در پالادیوم جذابیتهای خودش را داشت؛ بهخصوص برای پروانه که عاشق زندگی لاکچری و بریزوبپاش بود. زندگی در قالب ازدواج سفید، آنهم در منطقۀ قلهک تهران و کار در یکی از مجللترین برجهای تجاری تهران، آنچنان چشموگوش هر چهار نفرشان را بسته بود که بهجز صدای پول و ارتقای سطح مالی و موقعیت تجاریشان، هیچ صدایی را نمیشنیدند. از طرفی کسبهای دیگری مثل هک سایتهای بختآزمایی و قمار آنلاین، آنچنان پولهای بادآوردهای را بهحساب ارزی دیجیتالشان واریز میکرد که کمکم از مسیر کسب درآمد از طریق انجام پروژههای نرمافزاری، تولید و طراحی فروشگاههای اینترنتی، اپلیکیشنهای خرید آنلاین، طراحی و پشتیبانی از سایتهای اینترنتی و… منحرف شدند و بیشتر به درآمدهای بادآورده با اعداد و ارقام درشت فکر میکردند که زحمتی هم نداشت.
با توجه به اینکه در چند مرحله، مبلغ قابلتوجهی بیتکوین در حساب اعتباریشان به نام رامین در بانکی در ترکیه ذخیره شده بود، لازم بود که برای تبدیل ارز دیجیتال به دلار و حوالۀ آن به تهران یک سفر به ترکیه بروند. بعد از جلسۀ مشترک به نتیجه رسیدند که رامین و پروانه دونفری، اوایل سال آتی، دوسه روزه سفری به استانبول داشته باشند و ترتیب تبدیل ارز و حوالۀ آن به تهران را بدهند. احسان و مهشید هم در تهران بمانند و کارهای شرکت و پیگیریهای لازم را انجام دهند.
هک پلاس ۱۵۸ صفحه دارد و توسط نشر صاد وارد بازار شده است.