چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / ۱۶:۵۸:۴۴
دسته بندی: بین الملل
تاریخ انتشار: ۱۱ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۴:۲۳

اروپا چگونه باید به خصومت آمریکا واکنش نشان دهد؟

به گزارش فرهنگ سار به نقل از گاردین، «ولادیمیر لنین» هنگام بازگشت از تبعید درسال۱۹۱۷میلادی برای تحویل کنترل انقلاب روسیه، پیش از سوار شدن به قطار به ایستگاه فنلاند در پتروگراد شهری که بعدها به لنینگراد و سپس سن پترزبورگ امروزی بدل شد، از زازنیتس، یک شهر کوچک ساحلی بالتیک در شمال شرقی آلمان، کشتی […]



به گزارش فرهنگ سار به نقل از گاردین، «ولادیمیر لنین» هنگام بازگشت از تبعید درسال۱۹۱۷میلادی برای تحویل کنترل انقلاب روسیه، پیش از سوار شدن به قطار به ایستگاه فنلاند در پتروگراد شهری که بعدها به لنینگراد و سپس سن پترزبورگ امروزی بدل شد، از زازنیتس، یک شهر کوچک ساحلی بالتیک در شمال شرقی آلمان، کشتی به مقصد سوئد گرفت. شهر زازنیتس در آن زمان به کانون توجه تاریخی تبدل شد و اکنون به لطف اشتباه دونالد  ترامپ، شاهد تکرار دوباره آن وضعیت برای زازنیتس هستیم.  

در ادامه مطلب درج شده در این روزنامه انگلیسی می‌خوانیم: «تد کروز»، «تام کاتن» و «ران جانسون» سه سناتور جمهوری خواه تهدید کرده‌اند که مجازات سختی در انتظار زازنیتس، مقامات منتخب و ساکنانش است. هرچند خوشبختانه به نظر می‌رسد سه آلت دست ترامپ از نقش زازنیتس در سوق دادن رهبر بلشویک به قدرت بی‌اطلاع هستند. درواقع مشکل اصلی این سه جمهوری خواه، توافق مسکو و پروژه خط لوله «نورد استریم» برای انتقال گاز از روسیه به اروپا است.  

سناتورها در نامه‌ای فوق العاده متکبرانه در ماه جاری ادعا کردند که خط لوله‌ای که گاز طبیعی روسیه را از طریق آلمان (شهر زازنیتس) به اروپا می‌رساند “تهدیدی جدی” برای امنیت ایالات متحده است و چنانچه زازنیتس بلافاصله حضور خود در این توافق را متوقف نکند، “تحریم‌های قانونی و اقتصادی سنگینی” را متحمل می‌شود که می‌تواند پیامدهای کشنده‌ای برای اقتصاد منطقه به بار آورد. در این نامه همچنین یادآوری شده است که شرکت‌ها، سهامداران و کارمندان زازنیتس با توقف دارایی و ممنوعیت سفر مشابه آنچه با دولت کره شمالی و ایران انجام شده، روبرو می‌شوند.  

آمریکا مدت هاست که با طرح خط لوله نورد استریم ۲ مخالفت کرده و معتقد است این امر سبب افزایش وابستگی اروپا به روسیه می‌شود. اما برلین در برابر چنین ادعاهایی مقاومت کرده و می‌گوید این سیاست براساس منافع ملی و در راستای سیاست‌های اتحادیه اروپا گرفته شده است. اما کروز و حلقه یاران خودخواهش این مقاومت را تبدیل به دلیلی دیگر برای رویارویی کامل آمریکا و اروپا دانسته‌اند.  

رفتار آمریکا در زازنیتس و فراتر از آن سبب خشم بسیاری از آلمانی‌ها شده است. آمریکایی‌ها متهم هستند که با آلمان بیشتر مثل یک دشمن و یا یک مستعمره رفتار می‌کنند تا یک متحد.

«هایکو ماس» وزیر امور خارجه آلمان در این مورد گفت: چنین رفتاری منعکس کننده “بی احترامی” اساسی به حقوق و حاکمیت اروپا است.

«جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم نسبت به استفاده روزافزون واشنگتن از تحریم‌ها، یا تهدید به تحریم علیه شرکت‌ها و منافع اروپایی ابراز نگرانی کرد.  

روابط «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان با ترامپ پس از سالها توهین و به تازگی به دلیل اشتباه دولت ترامپ برای کاهش شمار نیروهای آمریکایی در آلمان که گفته می‌شود دفاعی کلیدی در برابر روسیه بود، به سردی گرایید.  لذا انتظار می‌رود شرایط کنونی، خطر گسترده‌تر شدن آتش کینه نسبت به جنگ‌های تعرفه‌ای ترامپ، انکار بحران آب و هوایی و تلاش برای تقسیم اتحادیه اروپا با جلب توجه کشورهای محافظه کار اروپای شرقی را به همراه داشته باشد.  

توسل فزاینده آمریکا به قلدری و ارعاب دوستان قدیمی به جای ترغیب منطقی، با رقابتی دیگر بر سر ایران در هفته گذشته برجسته‌تر شد.

تحریم‌های ثانویه ایالات متحده علیه شرکت‌های اروپایی در مورد تجارت با تهران به آن‌ها آسیب زده اما تاکنون نتوانسته تعهد مشترک آلمان- فرانسه و انگلیس را در مورد توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ که ترامپ از آن خارج شد را برهم زند. بنابراین تلاش واشنگتن برای بازگرداندن تحریم‌های ایران در سازمان ملل متحد به کل رد شد.  

«مایک پمپئو» وزیر امور خارجه آمریکا پس از بی‌اعتنایی اروپایی‌ها، به شیوه ترامپ عصبانیت و خشم خود را بروز داد. وی گفت: اروپا جانب آیت الله‌ها را گرفته است.  

رفتار «کلی کرافت» سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد هم کاملا توهین آمیز بود و در سخنانی مضحک متحدان همیشگی آمریکا را به “ایستادن در جمع تروریست ها” متهم کرد. بنابراین به نظر می‌رسد این واقعیت که سیاست ترامپ نسبت به ایران به طرز مشهودی نتیجه عکس داده درست باشد.

بهتر است کمی واکنش «دومینیک راب» وزیر امور خارجه انگلیس را هم بررسی کنیم. وی هفته گذشته در بیت المقدس بود و شجاعانه تلاش می‌کرد راه حل دو کشور اسرائیل و فلسطین را در راستای تلاش‌های ترامپ و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل دوباره روی میز بگذارد. اما چیزی که راب در ازای تلاش هایش از سوی نتانیاهو و کابینه‌اش دریافت کرد بی‌ادبی و بی‌احترامی بود و در واقع رفتار ناشایست آن‌ها بی‌ربطی روزافزون انگلیس به این مسایل را نشان داد.  

دستیابی به راه حل دو کشور یکی دیگر از زمینه‌های بزرگ اختلاف آمریکا و اروپا است. با این وجود مشکلات مشابهی در سایر موضوعات اصلی نیز وجود دارد. با وجود تمایل ظاهری ترامپ به “نجات” اروپا از دست روس‌ها (و فروش گاز گران قیمت خود از ایالت تگزاس محل تولد سناتور کروز)، به نظر می‌رسد رییس جمهوری آمریکا کوچکترین نگرانی مربوط به «الکسی ناوالنی» فعال مخالف روسی که مسموم شده است، ندارد.  

در واقع ترامپ برای آنکه موجب تکدر خاطر «ولادیمیر پوتین» رییس جمهوری روسیه نشود دست از ابراز نگرانی در درگیری‌های اوکراین، سوریه و لیبی، یا بلاروس برداشته است. این در حالی است که برخلاف نورداستریم ۲، اینها مواردی هستند که امنیت، رفاه و اصول اروپا را تحت تأثیر قرار می‌دهند.  

اما اروپا در برابر این رفتارها چه می‌تواند انجام دهد؟  

رهبران اتحادیه اروپا می‌توانند امیدوار به پیروزی «جو بایدن» در نوامبر (آبان و زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا) باشند. اما اگر ترامپ بار دیگر پیروز شود چه؟ اروپا احتمالا باید منتظر تحریم‌ها، حماقت‌های خودخواهانه و وحشیانه‌تر باشد همانگونه که همیشه از سیاست خارجی آمریکا انتظار می‌رفت. به عبارتی اروپا و به ویژه آلمان در صورت انتخاب دوباره ترامپ باید منتظر رفتارهای خصمانه‌تر واشنگتن باشد و اتحادیه اروپا به طور کلی منتظر تحقیر و غریزه‌های مخرب رییس جمهوری آمریکا باشد. ضمن آنکه ناتو و متحدانش سرانجام تحت فشارهای ترامپ ممکن است از هم بپاشد.  

باید تاکید کرد اگر چنین امری در آینده نزدیک اتفاق نیفتد، احتمال وجود چنین کابوسی در آینده نه چندان دور دلیل قانع کننده‌ای برای تقویت توانایی‌های مشترک امنیتی، نظامی و فناوری اروپا در برابر باج خواهی اقتصادی و مالی واشنگتن است.  

«امانوئل مکرون» رییس جمهوری فرانسه خواستار یکپارچگی بیشتر اتحادیه اروپا و بلندهمتی آن است، اما مرکل و دیگران احتیاط می‌کنند. با این حال همانطور که «سوفیا بش» به تازگی از اندیشکده اصلاحات اروپا استدلال کرد، اروپا باید بتواند از منافع ژئوپلیتیک خود دفاع کند.  

حال این امر می‌تواند “خودمختاری استراتژیک” یا حتی “بقا” باشد. زیرا به عقیده وی در جهانی که پیوستن دوستان که زمانی مورد اعتماد بودند به صف درندگان، دیگر قدرت نرم کافی نیست.  

از طرفی، اروپا تا زمانی که خود یکی از بازیگران بزرگ جهانی نشود، نمی‌تواند جلوی امتیازات بازیگران اصلی را بگیرد. اروپایی‌ها باید کنار هم بایستند و چه فاجعه تمام عیاری که انگلیس این لحظه خطرناک را برای جدایی انتخاب کرده است.  

منبع: ایرنا

برچسب های :

نظرات و تجربیات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرتان را بیان کنید

4 + 2 =