یکشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۳ / ۱۹:۰۱:۵۹
دسته بندی: استان ها
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۴۰۰ - ۱۶:۵۰

هیاهوی دخترانه در رقص ساطور

به گزارش فرهنگ سار، قصابی یکی از مشاغل حساس است که هم با سلامت مردم و هم سلامت شاغلان این صنف سر و کار دارد، گزارش این بار شاید از آن دسته سوژه هایی باشد که در این حرفه بسیار متفاوت است، سبیل ندارد اما ساطور بسیار تیزی دارد، جثه اش ریز است اما چاقویش بسیار تیز است. […]



به گزارش فرهنگ سار، قصابی یکی از مشاغل حساس است که هم با سلامت مردم و هم سلامت شاغلان این صنف سر و کار دارد، گزارش این بار شاید از آن دسته سوژه هایی باشد که در این حرفه بسیار متفاوت است، سبیل ندارد اما ساطور بسیار تیزی دارد، جثه اش ریز است اما چاقویش بسیار تیز است.

وقتی برای اولین بار او را دیدم روی گلیمی که در انتهای قصابی با ظرافت و تمیزی خاصی پهن شده بود به همراه خواهر کوچکش نشسته و مشغول صحبت بود، با خودم اندیشیدم که لابد کسی در خانه نبوده و پدر مجبور شده دختران را با خود به مغازه بیاورد که هم کار مشتری ها راه بیفتد و هم آنها تنها نباشند اما وقتی به طرفم آمد و با لحن شیرینی پرسید که چه گوشتی می خواهید؟ چاقو را برداشت و به طرف یخچال رفت بیشتر جا خوردم، پدرش در حالیکه که روی میزی در حال جدا کردن گوشتها از استخوان بود با لبخندی ملیح گفت: خاطرتان جمع، دخترم از من بهتر انواع گوشت ها را می شناسد. 

راستش را بخواهید برایم جالب بود، اولین بار بود که می دیدم دختری با این سن و سال در شغلی متفاوت و مردانه کمک حال پدر باشد، “محدثه امیری”، دختری که این روزها به واسطه کار دوشادوش پدر در شهر “الشتر” نامش سر زبانهاست و مشتری های زیادی را به قصابی پدر جذب کرده کلاس ششم ابتدایی و شاگرد ممتاز است، از دنیای تبلت و فضای مجازی فاصله گرفته و با حضور در قصابی پدر دنیای واقعی خود را به کار و تلاش در کنار او و کمک به اقتصاد خانواده پیوند زده است.

روایت “نجات امیری” پدر محدثه از شرح قصه قصاب شدن دخترش شاید اندکی جالب تر است، همچون اغلب مردان طایفه اسیر سنت ها بوده و با رویای پسر دار شدن، شبها و روزهای بارداری همسر را به تقویم می شمرده است اما خداوند برای او تقدیر دیگری را رقم زد و محدثه را به او هدیه کرد.

خودش می گوید از دیرباز در شهرستان ما به واسطه سنت های خرافی گذشته، پسر دار شدن از اهمیت خاصی برخوردار بوده که البته اکنون بسیار کمتر شده است اما در میان برخی افراد با شدت و ضعف کمتری هنوز هست.

وی اینگونه ادامه می دهد: وقتی محدثه به دنیا آمد تا چند روز ناراحت بودم و می گفتم ای کاش به جای او خداوند پسری به ما می داد که هم کمک حالم باشد و هم میان طایفه ام سربلند به داشتن پسر باشم اما خداوند تقدیر دیگری را برایمان رقم زد که امروز من و همسرم بسیار شاکریم و سجده شکر بر آستان یگانگیش به جای می آوریم که چنین دختری را به ما عطا کرده است.

“نجات” ، ” محدثه” را نجات و امیدبخش زندگیش می داند و می گوید: محدثه از همان سنین کودکی با همه دخترهای هم سن و سال خودش متفاوت بود، بسیار دوست داشت در همه کارها کمک حالم باشد، وقتی بچه ها ایام سرگرمی و تعطیل را به تفریحات مورد علاقه خود می پرداختند او روزهایش را کنار من در قصابی سپری می کرد و دوست داشت با رموز و فنون قصابی آشنا شود.

وی تلاش محدثه برای یادگیری قصابی را می ستاید و اینطور ادامه می دهد: برخی مردان هم سن و سال من از ساطور و تیزی چاقو بسیار می ترسند اما محدثه با هنرمندی تمام گوشتها را با ساطور و چاقو از استخوان جدا و حتی بسیار بهتر از من گوشت مورد نیاز مراجعه کنندگان را برایشان تهیه می کند.

عمو نجات که یکی از قصابی های نامی الشتر است بسیار به داشتن دختری چون محدثه می بالد و او را هم پسر خود می داند و هم دختر، هم برادر خود می داند و هم پدر و هم رفیقی دلسوز، و در یک کلام معتقد است که محدثه قلب تپنده پدر است.

محدثه که در تمام مدت مصاحبه با پدر سرگرم ضبط و ربط کردن امور قصابی و راه انداختن کار مشتری ها است، می گوید: شغل قصابی را دوست دارم و معتقدم که خیلی هم شغل خوبی است.

این دختر ریز اندام که کار با ساطور و چاقو و مصقل برایش بسیار عادی شده است، ادامه می دهد: بسیار دوست داشتم که با حرفه پدرم آشنا شوم تا هنگامی که سرش شلوغ است کمک حالش باشم اما الان تقریبا تمام روزهایی که فرصت دارم کنار دست او هستم و با علاقه کمکش می کنم.

وقتی از او می پرسم که فرق گوشت کبابی با سایر گوشت ها در چیست، با خنده می گوید: هر گوشتی را نمی شود برای هر غذایی استفاده کرد، برای چنجه باید از گوشت فیله یا راسته استفاده کرد و برای گوشت کبابی باید سردست، ران، گردن و مقداری دنبه را با هم چرخ کنیم تا کباب لطیف و خوش طعمی داشته باشد، برای چلوگوشت هم معمولا ماهیچه به مشتری می دهیم.

وی ادامه می دهد: کار را عار نمی دانم بلکه معتقدم باید در هر حرفه ای که مشغول می شوی به نحو متفاوت و شایسته ای آن را انجام دهی که الگوی موفقی برای دیگران هم باشی، از سختی کار می پرسم، اما او نظر دیگری دارد، در کار قصابی اذیت نمی شود، خودش دوست دارد هر روز در مغازه کوچک پدر مشغول باشد.

صحبتهایم با پدر و دختر قصاب پایان می یابد اما شنیدن حرف مشتری ها هم خالی از لطف نیست، بانویی که برای خرید گوشت به این قصابی مراجعه کرده پس از اتمام خریدش می گوید از مراجعه به این قصابی با حضور این دختر خانم کوچک اما کاربلد و حرفه ای لذت می برم.

وی ادامه می دهد: وجود چنین دختران سخت کوشی می تواند الگویی شایسته و موفق برای سایر بانوان باشد و نشان دهد که زنان می توانند کارهای مردانه را  هم به نحو احسن انجام دهند. 

مرد جوانی هم که برای خرید گوشت کبابی به قصابی مراجعه کرده است می گوید: به جرات می توانم بگویم محدثه خانم با وجود سن کم در کارش بسیار استاد است، انواع گوشت را به خوبی می شناسد، حساب و کتاب را به راحتی انجام می دهد و از بسیاری قصاب های شهر هم واردتر است. 

مصاحبه ام تمام می شود و همچنان به این فکر می کنم محدثه دختری است که تابوی شغل های مردانه را شکسته و نشان داده است می توان هم ظرافت داشت و هم کارهای زمخت و مردانه را به هنر زنانه لطافت داد و پیوند زد. 

سرپرست اداره صنعت، معدن و تجارت سلسله هم در گفت و گو با فرهنگ سار اظهار داشت: هیچ ممنوعیتی در ارتباط با فعالیت بانوان در چنین مشاغلی وجود ندارد و آنان هم می توانند اگر مایل به فعالیت هستند درخواست خود را برای دریافت پروانه کسب ارائه دهند.

عزت طاهرپور افزود: ممکن است برخی تصور کنند که فعالیت در چنین مشاغلی برای بانوان به دلیل کار با چاقو و ساطور با سختی هایی همراه است در حالی که ما بانوانی داریم که در مشاغل سخت به فعالیت اشتغال دارند و الگو و نمونه موفقی برای سایر زنان هستند.

وی عنوان کرد: امروزه شاهد تغییر سبک زندگی هستیم بنابراین مدت‌هاست که فعالیت در قصابی و سایر مشاغل مشابه، برای زنان عیب و ایرادی محسوب نمی‌شود.

الشتر مرکز شهرستان سلسله و از شهرهای خوش آب و هوای لرستان است.

منبع: ایرنا

برچسب های :

نظرات و تجربیات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرتان را بیان کنید

دو × 2 =