چهارشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۳ / ۰۷:۳۰:۵۶
دسته بندی: فرهنگی
تاریخ انتشار: ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۰

«تمرین‌های من با نیروی حال اکهارت تله» منتشر شد

تمرین های من با نیروهای حال اکهارت تله که به شناخت باورها، قدرت تفکر، اشراف بر گذشته و آینده در عین زندگی در حال می پردازد، چهارمین اثر مهرنوش اسدیان است. در مقدمه این کتاب آمده است: فصلی دیگر از خدمت و عشق تقدیم به تو که قلبی باز و پذیرنده داری، در پاسخ به خدمتی دیگر. پیام زندگی […]



تمرین های من با نیروهای حال اکهارت تله که به شناخت باورها، قدرت تفکر، اشراف بر گذشته و آینده در عین زندگی در حال می پردازد، چهارمین اثر مهرنوش اسدیان است.

در مقدمه این کتاب آمده است: فصلی دیگر از خدمت و عشق تقدیم به تو که قلبی باز و پذیرنده داری، در پاسخ به خدمتی دیگر. پیام زندگی در حضور و آگاهی تجلی می یابد. با ذهنی بسته و بدنی دردمند، زندگی ناتوان و میرا است. 
چشم بگشای سرت را بالا بگیر و قلبت را باز کن. لحظه زنده است و تو را درمی‌یابد. آگاهی، حضور ناب تو را بزرگ می دارد و با عشق، سعادت را به تو هدیه می کند. من فکر می کردم که تمرین نیروی حال را در این چند سال تمرین کرده‌ام اما با نوشتن این کتاب تمرین را حس کردم، صدایی نجوا می‌کرد، بزرگ شو بزرگ شو بزرگ شو…

مهرنوش اسدیان کارشناس ارشد ادبیات فارسی از سال ۷۸ تاکنون چهار اثر تالیفی دیگر در قالب های نظم و نثر به نام های در هیچ، دوستت دارم، من این تن تنها نیستم و من رسیده‌ام منتشر کرده است.

در صفحه ۹ این کتاب می‌خوانیم: سال‌ها پیله‌ای دور خود بافته بودم. سردرگم و حیران، به دنبال باز کردن پیله، سرنخ را جستجو می کردم. به دنبال عشق، شادی و آرامش، راهی را طی می‌کردم و باز به نقطه شروع می رسیدم. 
دائم با خودم حرف می‌زدم‌. حرف‌ها نظر می‌دادند. قضاوت می‌کردند .مقایسه می‌کردند. شکایت می‌کردند مربوط به گذشته بودند یا آینده؟ زمان خاصی نداشت. فقط تصویرهایی از موقعیت‌های گذشته و آینده را در دفتر خیال می کشیدند، در هاله‌ای از ابهام و نگرانی چه پیامدی جز تشدید شرایط موجود نداشت.
من از صندوقچه ذهنیت‌های گذشته‌ام نگرانی و وقایع ناخواسته خلق می‌کردم. یک روز که خسته و نالان، دفتر خاطراتم را ورق می زدم، من چه می کردم؟ گذشت این همه زمان، ایجاد این همه تغییر ظاهری هیچ تغییری دراصل زندگی من ایجاد نکرده بود. همه اتفاقات و موانع تکرار شده بود. یک لحظه به خود آمدم، صدایی در گوشم نجوا کرد، اصل اشتباه من هستم، که باید از درهای بسته ذهن و تکرار توهم، از سطح مقطع جهان گذر کنم. این من هستم، که گویی با خودم سر جنگ دارم و قصد نابودی خود را دارم. آیا ما اینگونه آفریده شده ایم؟ این عظمت خلقت برای این است که چند صباحی بخوریم، بخوابیم، کارکنیم و به همهء عشق و پولی که میخواهیم برسیم، یا با آه و ناله، شاکی و ناامید از دنیا برویم؟ و هیچ؟ کور آمده ایم کورتر برویم؟
چرا هیچ چیز را تغییر نمیدهم؟ ولی چه چیزی را باید تغییر میدادم؟ میخواستم اما، امکان و توان انجامش را نداشتم. فکر میکردم، باید کسی به من کمک کند؟ کلاس خاصی بروم؟ معلم بگیرم؟ تنها بنشینم و فکر کنم؟ از کار روزمره دست بکشم؟ اگر تو بودی چه میکردی؟ اصلن خود تو، تا بحال هیچ فکر کرده ای از دنیا چه میخواهی؟ چرا درد و رنج را تحمل میکنی؟ آیا از زنده بودنت خوشحال هستی؟
دیگران از اینکه تو زنده هستی خوشحال هستند؟…

این کتاب در ۱۱۰ صفحه و شمارگان یکهزار نسخه از سوی انتشارات شعر الف وارد بازار نشر شده است.

اکهارت تله (Eckhart Tolle) نویسنده و معلم معنوی و شهروند کانادا است. او پس از انتشار دو کتاب پر فروش قدرت نیروی حال و زمین نو به شهرت رسید.
 

منبع: ایرنا

برچسب های :

نظرات و تجربیات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرتان را بیان کنید

پانزده − 7 =