احمدشاه مسعود، از مبارزان اسلامگرای افغانستانی است که از یک سو در برابر کمونیسم حاکم در افغانستان و نفوذ شوروی سابق مبارزه می کرد و از سوی دیگر با طالبان و القاعده مخالفت میکرد. او یکی از شخصیتهای سیاسی تاثیرگذار در تاریخ افغانستان است که نامش در تاریخ ماندگار شده.
شاه مسعود ۱۱ شهریور ۱۳۳۲ در پنجشیر متولد شد و ۱۸ شهریور ۱۳۸۰، چند روز پیش از حمله به برجهای دوقلوی منهتن آمریکا، توسط دو تروریست مراکشی با تابعیت بلژیکی که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، در ولایت تخار ترور شد. به مسعود، شیر دره پنجشیر لقب دادهند.
به بهانه تولد و ترور احمدشاه مسعود، از دریچه کتابها نگاهی به تاریخ و فرهنگ افغانستان خواهیم داشت.
نگاهی به تاریخ افغانستان
ریشههای تاریخی افغانستان و شکل گیری هویت ملی این سرزمین، نیمه قرن نهم برمی گردد. افغانستان، همواره در معرض تهدید و آسیب بوده و پس از انگلیسیها، شوروی کمونیستی و طالبان، این کشور را تحت اختیار گرفتند و پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله ناتو به این کشور، سیاستهای آمریکا بر این سرزمین حاکم شد.
مارتین یواِنز، افسر سابق سرویس سیاسی بریتانیا، که مدت زیادی را در افغانستان، پاکستان و هند به ماموریت گذرانده است، در کتاب افغانستان: مردم و سیاست، تاریخ این سرزمین را روایت کرده است.
این کتاب بیش از آن که تحلیل شخصی یوانز باشد، جمعآوری اسناد تاریخی این کشور و بازگویی آنهاست که البته در مواردی به ناگفته ماندن برخی حقایق نیز منجر شده است.
این کتاب ۲۲ فصل دارد که از تاریخ کهن تا آینده را در بر میگیرد و عناوینی چون پیدایش پادشاهی افغان، دومین جنگ انگلستان و افغانستان، جنگ داخلی، ورود طالبان و… را دارد.
کتاب افغانستان: مردم و سیاست، نوشته مارتین یواِنز، با ترجمه سیما مولایی در ۲۳۰ صفحه، توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است.
فرمانده مسعود؛ در آغاز دره پنجشیر
کتاب فرمانده مسعود، یکی از جدیدترین کتابهای منتشر شده درباره احمد شاه مسعود و گردآوری و پژوهشی از ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگار و پژوهشگر تاریخ سیاسی است.
این کتاب حاصل ۱۱ سفر و مصاحبه با ۳۳ نفر از چهرههایی است که از دوستان نزدیک یا خانواده احمدشاه مسعود بودهاند و ارتباطی جدی و نزدیک با او داشتهاند.
بنی یعقوب در این کتاب تلاش کرده است با گفت و گو با افراد نزدیک به این مبارز سیاسی، پاسخی برای نقدهایی که به او میشود، پیدا کند. در این کتاب به جز دو نفر همه کسانی که با آنها گفتوگو شده افغانستانی هستند، آن دو نفر نیز یکی محمدحسین جعفریان مستندساز و پژوهشگر است که دو دوره نیز رایزن فرهنگی ایران در افغانستان بوده و مستند «حماسه ناتمام» یا شیر دره پنجشیر را بر اساس زندگی احمدشاه مسعود ساخته است.
این کتاب کوشیده است، روایتگر قصهای از تلاش، مبارزه و تفکر احمد شاه مسعود در جایگاه یکی از مهمترین شخصیتهای ۵۰ سال اخیر در افغانستان باشد.
در مقدمه این کتاب می خوانیم: کارم را برای تهیه کتاب فرمانده مسعود در سال ۱۳۸۱ آغاز کردم و پنج سال پیدرپی، یعنی تا سال ۸۶، گفتگوهایم را درباره مسعود در افغانستان پی گرفتم. بنا بر دلایل شخصی که برخی مخاطبان از آن باخبرند، سفرهایم به افغانستان تا سال ۱۳۹۵ متوقف شد و از سال ۹۵ تا ۹۷ در چند سفر پیدرپی به کابل، پنجشیر و مزار شریف، مصاحبههایم را با نزدیکان و همرزمان مسعود پی گرفتم، این مصاحبهها طی ۱۱ سفر انجام شده است.
کتاب فرمانده مسعود به روایت نزدیکان، دوستان و همرزمانش به کوشش ژیلا بنی یعقوب در ۵۵۸ صفحه توسط بنگاه نشر و ترجمه کتاب پارسه منتشر شده است.
سربازان زنده در تابوت
پس از کودتا علیه حکومت کمونیستی پنج ساله محمد داوودخان در ۱۹۷۸، شوروی سابق منافع خود در این کشور را در خطر دید، لئونید برژنف، به نیت جلوگیری از نفوذ امریکا در افغانستان، در ۱۹۷۹ (۱۳۵۸) به وزارت دفاع شوروی دستور آغاز لشکرکشی به افغانستان را داد و ارتش این کشور ۹ سال در افغانستان حضور داشت.
بخشی از آنچه بر سربازان ارتش شوروی و مردم افغانستان گذشته است، در کتابی به نام پسرانی از جنس روی، گردآورده شده است.
سوتلانا آلکسیویچ، نویسنده این کتاب در سال ۱۹۴۷ در بلاروس متولد شده و کار نویسندگی خود را با دو کتاب تحقیقی و مستندنگاری درمورد جنگ جهانی دوم آغاز کرد: جنگ چهرههای زنانه ندارد و آخرین شاهدان.
پسرانی از جنس روی، سومین کتاب این نویسنده است که در شوروی یک رسوایی واقعی به راه انداخت، تا جایی که هنوز هم برخی آثار این نویسنده در روسیه و بلاروس ممنوع است. آلکسیویچ پس از انتشار این کتاب مجبور شد نخست به فرانسه و سپس به سوئد مهاجرت کند.
آلکسیویچ در سال ۲۰۱۵ جایزه صلح نوبل را برای نوشتن آثاری که انعکاس صداهای مختلف در جهان بوده و یادبودی برای رنج و شجاعت در زمانه ما، دریافت کرد.
او در این کتاب با سربازانی که از افغانستان بازگشته اند و خانوادههایشان گفت و گو کرده است و روایتی مستند از آنچه در این سرزمین روی داد را بازگو میکند. آلکسیویچ افسانه جنگ افغانستان و جنگجویان آزادیبخش را ویران و پیش از هر چیز افسانه سرباز شوروی را نابود و دستور شلیک به مردان و زنان و کودکان غیرنظامی در هر حالتی را آشکار کرد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: در سالن انتظار نیمهخالیِ یک ایستگاه، روی نیمکتی، افسری را با چمدانی دیدم که کنارش جوانکی نسبتاً لاغر نشسته بود. جوان سرشرا مثل سربازها تراشیده و مسلح به چنگالی بود که با آن جعبهای را گود میکرد که در آن گیاهی خشکیده کاشته شده بود. زنهای روستایی کنارشان نشستند و بیمقدّمهچینی از آنها پرسیدند از کجا میآیند، چه میکنند و که هستند. افسر توضیح داد آن سرباز را که عقلش را از دست داده به خانهاش بازمیگرداند:
ـ از کابل تا اینجا با هر چیزی که دستش رسیده، از بیلچه، چنگال و چوب یا قلم سوراخ میکَنه.
پسرک سرش را بلند کرد:
ـ باید مخفی بشیم… من میخوام سنگر بِکَنم… خیلی هم زود میسازمش، حالا میبینی… به اینجا میگن گورهای دستهجمعی… یه سنگر بزرگ برای همه…
این اولین بار بود که مردمکهایی به آن گشادی میدیدم.
چیزهایی که دور و برم میشنوم و در روزنامهها میخوانم مرا میترساند. آنها وظیفۀ انترناسیونالیستی، ژئوپلتیک، منافع دولت و امنیت مرزهای جنوبیمان را یادآوری میکنند. با این حال زمزمههای پنهانی همهجا شنیده میشود: بسیاری را در خانههای ارزانقیمت و کلبههایی که پنجرههای آنها مزین به شمعدانیهای ساکت است دفن کردهاند؛ از تابوتهایی از جنس روی حرف میزنند که برای آپارتمانهایی کوچک که زیر نظر خروشچف ساختهشدهاند بسیار بزرگ هستند. مادرانی که دیروز ناامیدانه خود را روی این جعبههای فلزی سرد میانداختند، امروز در سازمانها و مدارس سخنرانی میکنند و دیگر جوانان را فرامیخوانند که «وظیفهخود را نسبت به وطنشان انجام دهند.» سازمان سانسور بهدقّت مراقب است که در داستانهای جنگی درمورد مُردههایمان حرفی زده نشود. میخواهند به ما بقبولانند که «سهمیه محدودی از نیروهای شوروی» به افغانستان فرستاده شدهاند تا به خَلقی برادر کمک کنند که راهها را بسازند، کودها را در روستاها جابهجا کنند و علاوه بر این پزشکان شوروی آنجا هستند تا به وضع حمل زنان افغان کمک کنند. بسیاری، به همۀ این چیزها باور دارند. سربازانی که از آنجا برگشتهاند در مدرسهها با همراهی گیتار آواز میخوانند در حالی که باید نعره بزنند.
پسرانی از جنس روی، نوشته سوتلانا آلکسیویچ، با ترجمه ابوالفضل اللهدادی، در صفحه ۴۲۲، توسط نشر نگاه منتشر شده است.